دیشب دوباره بحثی شد درباره ی کتاب کیوساکی ( پدر پولدار، پدر فقیر ) و ارزش های متوسط. طرف مقابل مثل همیشه روی ارزش های والای انسانی مثل قناعت، مناعت طبع، مصرف کمتر و حفظ محیط زیست تاکید می کرد و معتقد بود چنین کتاب هایی در تعارض با ارزش های والای انسانی هستند. به علاوه باعث نابودی محیط زیست (!) و هزار تا کوفت و زهرمار دیگر می شوند! طبیعتا من هم، همانطور که قبلا هم گفته م و نوشته م، مخالف این حرف های غیر واقع گرایانه بودم و مثل همیشه روی لزوم به رسمیت شناختن ارزش ها و علایق متوسطی مثل علاقه به ثروت، شهرت، غریزه ی جنسی، باده نوشی، قماربازی و ... تاکید کردم.
طبیعتا دوباره به نتیجه ای نرسیدیم. شاید به این خاطر که من صورت بندی درستی از استدلال هام ارائه نکردم. لابد چون، به اشتباه، فکر می کنم موضعم آنقدر عقلانی است که فهمش نیاز به تلاش زیادی ندارد- همانطور که گفتم... به اشتباه!
بگذریم.
اما... اینجا نمی خواهم دوباره حرف های تکراری گذشته ام را تکرار کنم. بلکه به دنبال آنم تا از منظری متفاوت به قضیه نگاه کنم. حرف هایم را در احکامی چندگانه می آورم و تذکر می دهم این ها هم مانند قبلی ها در واقع صورت بندی های خامی هستند از طرح و اندیشه ای کلی در باب بازگشت به عقلانیت ارزشی و لزوم به رسمیت شناختن ارزش های متوسط. امید که بتوانم این طرح را به جای درست و درمانی برسانم.