سامی پیلستروم
در قدم اول، متد پراگماتيستي -- و مشخصا تفاسير متفاوتي كه سي. اس پرس و ويليام جيمز از آن ارائه ميكنند -- بايد به طور دقيق بحث و بررسي شود. كار اصلي ما در اين يادداشت هم همين است؛ يعني تشريح انتقادي اهميت اين متد و تبيين برخي كاربردها و پيامدهاي متفاوت آن. ابتدا با برخي ملاحظات در خصوص تاريخچهي متد پراگماتيستي آغاز ميكنيم...
در قدم اول، متد پراگماتيستي -- و مشخصا تفاسير متفاوتي كه سي. اس پرس و ويليام جيمز از آن ارائه ميكنند -- بايد به طور دقيق بحث و بررسي شود. كار اصلي ما در اين يادداشت هم همين است؛ يعني تشريح انتقادي اهميت اين متد و تبيين برخي كاربردها و پيامدهاي متفاوت آن. ابتدا با برخي ملاحظات در خصوص تاريخچهي متد پراگماتيستي آغاز ميكنيم...
ويليام جيمز در كتاب تنوع تجربه ديني،
با اشاره به مقالهي ”چگونه ايدههاي خود را وضوح بخشيم (۱۸۷۸)“، از ”اصل پرس، يا
اصل پراگماتيسم،“ سخن ميگويد، و از اين اصل براي بحث در خصوص صفات متافيزيكي خدا
استفاده ميكند. جيمز، پيش از آن، در مقالهاش به نام ”كاركرد شناخت“ -- منتشره به
سال ۱۸۸۴ ميلادي -- نيز به همين مقالهي پرس ارجاع داده بود. اين مقاله بعدها
اولين فصل از كتاب معناي صدق را تشكيل داد. جيمز در سخنراني سال
۱۸۹۹ اش در دانشگاه كاليفورنيا در بركلي تحت عنوان ”مفاهيم فلسفي و نتايج عملي“
باري ديگر روايت پرس از پراگماتيسم را به كار ميگيرد. جيمز بعدها در كتاب پراگماتيسم
اين طور گزارش ميدهد: