در یک ماه اخیر دو ماجرا فکر و ذهن فضای روشنفکری فارسی را،
حداقل در دنیای مجازی، تحت تاثیر قرار داده. یکی ماجرای مجازات ریحانه جباری بود
که با اعدام او بسته شد. و دیگری پروندهی سرقت معرفتی دکتر محمود خاتمی، استاد
فلسفهی دانشگاه تهران، است که همچنان به گرمی در حال پیگیری است.
طبیعتا من اینجا قصد ندارم وارد صحت و سقم اتهامات این دو
نفر شوم. و ملاکم را همان روایت رسمی میگذارم. یعنی اینکه ریحانه جباری مرحوم
سربندی را به قتل رسانده بود و دکتر محمود خاتمی نیز سرقتهای معرفتیی را که به او نسبت
میدهند انجام دادهاست. قصد قضاوت را هم ندارم. صرفا میخواهم نشان دهم که چطور
میشود به این دو ماجرا نگاهی دیگرگون انداخت، و به قول چارلز سندرس پرس میخواهم با
کمک دو ابزار مفهومی ایدههایمان را، تا حدی، در باب این دو پدیده وضوح ببخشم. به
نظرم، ما با كمك اين دو ابزار مفهومي ميتوانيم نگاه دقيقتري به ماهيت اعمالي كه
اين دو مرتكب شدهاند بيندازيم و چه بسا قضاوتمان دربارهي آنها و كارشان مستدلتر
شود.
اول)
به نظرم میآید که یکی از پیشفرضهای پذیرفتهشدهی حقوق
کیفری تناسب میان جنایت و مکافات است. و بر این اساس، و با کمی اغماض، میتوان گفت
که حقوق کیفری به دوگانهی مهم و سنتیی متوسل میشود: یعنی تفکیک میان جنایت سنگین
و جنایت سبک: کسی که جرم سنگینی مرتکب شده باید مکافات سنگینی را تحمل کند و کسی
که جرمش سبک است باید مکافاتش نیز سبک باشد. بیایید این را بر دو پروندهی مذکور اعمال
کنیم: معلوم است که ریحانه جباری جرم سنگینی را مرتکب شده. و تقریبا بین همگان
اشتراک نظر وجود دارد که کار محمود خاتمی چندان جرم سنگینی نیست. جستوجویی اجمالی
در میان سایتها و وبلاگهایی که به این موضوع پرداختهاند، و مخصوصا کامنتهایی
که زیر هر یادداشت رد و بدل شده، به خوبی نشان میدهد که هنوز اشتراک نظر اساسیی بر
سر میزان سبکی و سنگینی جرم او به وجود نیامدهاست. و البته آشکار است که هیچکس
برای محمود خاتمی تقاضای قصاص نفس نکردهاست.
اما من بر آنم که تمایز سنتی میان جرم سنگین و جرم سبک
تمایزی کهنه است و نهاد قضاوت را به هدفش که تضمین سلامت و آرامش جامعه است رهنمون
نمیکند. این تمایز شاید زمانی مفید بودهاست اما در حال حاضر و با افزایش دانش ما
در باب سازوکارهای ادارهی جامعه دیگر به اندازهی سابق مفید تلقی نمیشود.
بنابراین منطقی است که تلاش کنیم تا آن را با تمایز بهتری جایگزین --- یا حداقل
تعدیل --- کنیم؛ یعنی تمایز میان جرایمی که در طول زمان تداوم دارند (شخص آنها را
چندین و چند بار مرتکب شدهاست) و جرایمی که صرفا یکبار رخ دادهاند. به جد
معتقدم که این تمایز بهتر میتواند ما را به شناخت شخصیت مجرم رهنمون شود، و در
نتیجه باعث تصمیم بهتری در مجازات وی شود. و مگر نه این است که ما باید حالت روانی
مجرم را نیز در هنگام انشای رای در نظر بگیریم؟