۱۳۹۴ تیر ۱۲, جمعه

تفكر انتقادي - بخش هشتم

7. قضیه‌های ذهنی را صرفا می‌توان برای اهداف محدودی به کار برد، از قبیل حمایت از نتیجه‌های ذهنی، یا در مقام ملاک تعیین‌کننده هنگامی که قضیه‌های عینی نمی‌توانند دعوا را فیصله دهند.
در بخش قبلی ما به اين پرداختيم كه چرا قضاياي عيني بايد تحقيق‌پذير باشند؛ و قضیه‌ای را که تحقیق‌پذیر نباشد باید ذهني محسوب كرد. قضاياي ذهني چندان به کار نتیجه‌گیری‌های عینی نمی‌آیند، اما مي‌توان از آنها براي بسط نتایج ذهنی استفاده کرد. من باب مثال، گزاره‌ی «ارغواني رنگ زيبايي است» قضيه نيست، اما مي‌توانيم صورت‌بندي مجددي از آن ارائه كنيم و مثلا بگوييم «پرنيان ارغوانی را رنگ زیبایی می‌داند». ما با این کار قضیه‌ای ذهنی ساخته‌ایم که شايد برخي جاها به کارمان بیاید. مثلا وقتي به گل‌فروشي مي‌رويم، می‌توانیم این قضیه را مبنای استدلالی قرار دهیم و بگوییم که «پرنيان گل‌هاي ارغوانی رنگ را دوست خواهد داشت، زيرا ارغوانی را رنگ زیبایی می‌داند». از آنجا كه كل اين استدلال به ساحت امور ذهني تعلق دارد، معنادار و معقول است، و به احتمال زياد به تصميم مناسبي ختم می‌شود؛ يعني شما گل‌هايي مي خريد كه او دوست خواهد داشت.

اين درست‌ترین استفاده‌اي است كه مي‌توان از قضاياي ذهني كرد. اما این امکان وجود دارد که گاهی آنها را در نتیجه‌گیری عینی نیز به کار برد. به موقعیتی بیندیشید که باید تصمیمی بگیرید اما هیچ قضیه‌ی عینیی در دستانتان نیست، یا زمانی که به تکافوی ادله رسیده‌اید. من باب مثال، فرض كنيم می‌خواهیم بدانیم استفاده از شیرین‌کننده‌های طبیعی مانند نیشکر بهتر است یا شیرین‌کننده‌های مصنوعی. و تنها دو تحقیق در این باره انجام شده‌است. هر دو تحقيق را منابع معتبر انجام داده‌اند و نشریات معتبر نیز آنها را چاپ کرده‌اند. پیداست که نمی‌توانید از زیر بار تصمیم گرفتن شانه خالی کنید. زيرا بسياري از غذاها و نوشيدني‌ها بالاخره به نحوی شیرین شده‌اند؛ یا از شیرین‌کننده‌های طبیعی استفاده کرده‌اند و یا مصنوعی، و شاید هم هردو. و البته نمي‌توانيد خوردن و نوشيدن را كنار بگذاريد. پس ممكن است به يك قضيه‌ي ذهني متوسل بشويد و با خود بگوييد «من چيزهاي طبيعي را بيشتر از چيزهايي كه در آزمايشگاه ساخته مي‌شوند دوست دارم». و از اين قضيه استفاده كنيد تا غائله را به نفع یکی از طرفین خاتمه دهید.
البته حواستان باشد! خیلی ساده می‌توان مرز دقیق و روشن میان قضایای ذهنی و عینی را محو و مبهم کرد. بسياري مردم عادت به این کار دارند. مهم‌تر از اين، استفاده از این روش تنها زمانی مجاز است که به تعويق انداختن داوري و تصميم نگرفتن، در هر صورت، بدتر از عمل به هريك از گزينه‌هاي موجود باشد. در هنگام بحث درباره‌ي اصل ۹ بيشتر به اين مساله مي‌پردازيم.

8. اگر  قضایای صادق تغییر کردند، آنگاه همه‌ی نتایجی که از آن‌ها استنتاج شده‌اند باید مورد ارزیابی مجدد قرار گیرند.
بسياري از اصول تفكر انتقادي تا حد بسيار زیادی شهودي‌اند. این اصول بخشي از عقل سليم‌اند كه بسياري از مردم همين الان هم، حداقل در پاره‌ای از اندیشه‌هاشان، آنها را به کار می‌برند. اما پذيرش اين يكي كمي دشوارتر است، و به همين ترتيب به كار بردن آن هم چندان ساده نيست. قضايا بنيان جهان‌بيني ما را مي‌سازند. بنابراين تغییر آنها مي‌تواند تاثيرات خردكننده‌اي به همراه داشته باشد. به نظر من، این توضیح می‌دهد که چرا ما با تمام وجود سعي مي‌كنيم از قضايايي كه در ذهن داريم دفاع كنيم. زیرا می‌ترسیم که قضاياي مخالف تمام باورهای ما را به لرزه درآورند و باعث فروپاشی کل بنای جهان‌بینی‌مان شوند.

اما واقعيت اين است كه چنين چيزي مي‌تواند رخ دهد. و البته اتفاق خوبي هم هست. چرا ترسی که در بالا از آن سخن گفتیم باعث شود تمام عمر با جهان‌بينيي زندگي كنيم كه از بيخ و بن بر خطاست؟ یادمان باشد که مهم‌ترين هدف جهان‌بيني اين است كه به ما كمك كند جهان را درك كنيم. اگر آن درست نباشد، آنگاه درك ما از جهان معیوب و نادرست خواهد بود. و شانس ما براي دست‌يابي به اهداف و نيل به خرسندي بسيار كاهش خواهد يافت.

من باب مثال، فرض كنيد شما دوست دارید خوردن کافئین را ترک کنید. براي اين كار نوشيدنی‌های سياهرنگ را كنار مي‌گذاريد، زيرا فكر مي‌كنيد آنها کافئین دارند. و به جاي آن تنها از نوشيدني‌هاي زردرنگ و سفيدرنگ استفاده مي كنيد كه عقيده داريد در آنها كافئين به كار نرفته‌است. اما مدتی بعد با داده‌هايي مواجه مي‌شويد كه اثبات مي كنند اين تعميم درست نیست. زيرا نوشيدني‌هايي وجود دارند كه رنگشان روشن است اما كافئين دارند و برعكس، نوشابه هايي هم هستند كه رنگشان تيره است اما كافئين ندارند. در اين لحظه شما بايد آن قضيه را كه مي‌گويد تيرگي رنگ يك نوشيدني هميشه به آن معناست كه در تركيبات آن كافئين به كار رفته كنار بگذاريد.






بسيار جالب است كه خیلی از مردم تمايل ندارند چنین باوری را رها کنند، حتي آن زمان كه داده‌هاي انکارناپذیری در رد عقیده‌شان به آنها نشان داده شود (مثلا فهرست تركيباتي كه روي قوطي نوشيدني نوشته شده). سخت است برای مردم که جهان‌بيني‌شان را كنار بگذارند؛ كه اذعان كنند جهان‌بيني شان بر خطا بوده‌است. من فكر مي‌كنم دلیلش این است که اين ما را از خطاپذيري‌مان آگاه مي‌كند، به یادمان می‌آورد که درباره‌ی این جهان بزرگ و بس پیچیده چقدر كم مي‌دانيم (و مي‌توانيم بدانيم). و اين باعث مي شود احساس ضعف  و زبوني كنيم، كه الحق و الانصاف ترسناك است.

بگذاريد مثل محكم‌تري بزنيم كه نشان مي‌دهد چرا مردم به سختي حاضرند حتي قضایایی را كه خطابودنشان اظهر من‌الشمس است كنار بگذارند. شخصي به نام داريوش را تصور كنيد كه در ابتداي جواني است و از تحقيقات تازه‌اي آگاه مي‌شود كه نشان مي‌دهند فلان ويتامين مزاياي بسياري براي سلامتي انسان دارد. او به سازمانی می‌پیوندد که با توليدكنندگان مواد غذايي مذاكره مي‌كنند و از آنها مي‌خواهند در محصولات خود بيشتر از اين ويتامين استفاده كنند؛ به بچه‌ها و بزرگ‌ترها درباره‌ي مزاياي اين ويتامين آموزش مي‌دهند؛ و درباره‌ی راه‌های تولید این ویتامین تحقيق مي‌كنند تا هزينه‌ي توليد آن پايين بيايد و فقرا هم بتوانند از آن استفاده كنند. او ده سال از عمرش را صرف تبليغ اين ويتامين مي‌كند. كم‌كم در اين سازمان مدارج ترقي را طي مي‌كند و در نهايت به عنوان رئيس آن انتخاب مي‌شود. او حالا كار خوبي دارد، حقوق خوبي مي‌گيرد، و احساس خوبي هم درباره‌ي خود دارد.

بعد تحقيقات تازه‌اي انجام مي‌شود. هدفشان اين است كه نتايج آن مطالعات اوليه را تكرار كنند. اما اين مطالعات تازه نشان مي‌دهند كه ويتامين مذكور آن‌قدرها هم كه تصور می‌شده براي سلامتي مفيد نيست. آن تحقيقات اوليه اشتباهاتي را در طراحي گروه كنترل داشته‌اند، و آن گروه كه ويتامين مصرف مي‌كرده اند خود از رژيم‌هاي غذايي بسيار سالمي نيز بهره می‌برده‌اند.

داريوش در اين زمان چه بايد بكند؟ اگر او يك متفكر انتقادي باشد بسيار به اين تحقيقات تازه علاقه نشان خواهد داد. او يافته‌هاي اين تحقيقات تازه را مرور خواهد كرد و سعي مي‌كند آنها را تمام وكمال بفهمد. با توجه به نقشش در اين سازمان، حتي كاملا معقول است كه با اين محققان جديد تماس بگيرد و با آنها مصاحبه كند، تا درك بهتري از نتايج پيدا كرده باشد. او حتی می‌تواند پيشنهادهاي تازه‌اي بدهد تا آنها در تحقيقات بعدي اين پيشنهادها را لحاظ كنند. او حتي مي‌تواند بخشي از بودجه‌ي سازمانش را صرف آغاز تحقيقات ديگري كند، و تمام تلاشش را به خرج دهد تا يقين حاصل كند كه دانشمندان مجرب و كاركشته و بي‌طرفي انتخاب شده‌اند. او به اين دانشمندان خواهد گفت كه مهم‌ترين امر اين است كه حقيقت را کشف کنیم، نه اينكه تمام زور خود را بزنيم تا به نتايجي دست يابيم كه همراستا با ماموريت سازمان باشند.

او همه‌ي اين كارها را بايد انجام دهد، زيرا آینده‌ی او و سازمانش بستگی تمام و کمالی به نتایج این تحقیقات دارند. اگر پاسخ اين باشد كه ويتامين مورد بحث آنچنان که تصور می‌شد برای سلامتی مفید نیست، او و همه‌ي حاميان مالي اين سازمان بايد از این حقیقت آگاه شوند. تا شايد بتوانند جلوي ضررشان را بگيرند و به سراغ كاري مفيدتر بروند. اگر پاسخ اين باشد كه ويتامين به همان اندازه كه قبلا تصور مي‌شد سودمند است، او و كل سازمان او می‌توانند به آسودگی سر بر بالین بگذارند، زيرا مي‌دانند كه ادعايشان توسط مهم‌ترين و دقيق‌ترين ارزيابي‌هاي ممكن تاييد شده‌است، و با موفقیت این آزمون‌ها را پشت سر گذاشته است.

اما احتمالا او اين كار را نمی‌کند. هرچه باشد، او بعد از اين همه سال شغل خوب و راحتي نصيبش شده‌ و سال‌هاي زيادي از عمرش را صرف اين كار كرده است. سرمايه‌گذاران و حاميان مالي نمي‌خواهند بشنوند كه پول‌هايشان در تمام اين سال‌ها صرف تبليغ چيز بي‌ارزشي شده‌است. درد و عذاب کشف این حقيقت كه همه‌ي اين تلاش‌ها براي هيچ بوده‌است چيزي نيست كه خيلي از مردم بتوانند تحملش كنند. در نتيجه آنها به كار قبلي‌شان ادامه مي‌دهند. دقيقا همان كاري را مي‌كنند كه قبلا مي‌كردند؛ علي‌رغم اين كه شواهدي بسيار متقن وجود دارد كه اين اتلاف وقت است، شواهدي كه مثل روز روشن‌اند.

براي اينكه يك متفكر انتقادي باشيد بايد اصول زیر را با جان و دل بپذیرید و رعایت کنید:

ممکن است من برخطا باشم.
ممکن است چيزهايي كه من براي سال‌ها به آن‌ها باور داشته‌ام خطا باشند.
ممکن است چيزهايي كه من در آينده خواهم آموخت يا اعتقاد خواهم داشت خطا باشند.
خطا بودن بخشي از زندگي است. ايرادي ندارد. چيزي كه ايراد دارد اين است كه حاضر نباشيم با این حقیقت مواجه شويم.
وقتي كه روشن شد من بر خطا هستم، به آن اعتراف مي‌كنم و رفتارم را تغيير مي‌دهم.


اجراي اين اصول سخت‌تر از آن چيزي است كه در ابتدا به نظر مي‌رسد. اما اين قدم اول در نیل به دانش حقیقی است. اين‌ها را بلند براي خود بگوييد. با جان و دل به آنها باور داشته باشيد. و دفعه‌ي بعد كه كسي باورها و عقايد شما را به چالش كشيد،  مكث كنيد و نفس عميقي بكشيد. با خودتان تكرار كنيد «ممكن است من بر خطا باشم». بعد به حرف‌هاي او گوش كنيد. ببينيد آيا حرف‌هاي او باعث مي‌شود كه باورهاي خود را زير سووال ببريد. و شاید به این نتیجه برسید که خیر. زیرا اگر شما بدانید که ممکن است بر خطا باشید، به احتمال بسیار باورهایتان منسجم و متقن خواهند بود. آنگاه با خودتان می‌گویید: «ممکن است من بر خطا باشم، اما در این موقعیت، بر خطا نیستم...».



-------------------
در همين ارتباط بخوانيد:


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر