۱۳۹۱ شهریور ۲۸, سه‌شنبه

چند نکته‌ی دم دستی درباره‌ی ترجمه‌ی آثار ریچارد رورتی

1- ریچارد رورتی متقدم داریم و ریچارد رورتی متاخر. ریچارد رورتی متقدم فیلسوف تحلیلی کاملا آکادمیکی است که منحصرا برای اهل فن می‌نویسد. ناگفته پیداست که لحن رورتی در این نوشته‌ها خشک و خشن است و - مانند همه‌ی آثار فلسفی دیگر که برای مخاطب خاص نوشته شده‌اند - به این راحتی‌ها به فهم و ترجمه راه نمی‌دهد. اما رورتی متاخر - یعنی رورتی بعد از کتاب " فلسفه و آینه‌ی طبیعت - رورتی ساده‌نویس و همه‌فهمی است که مخاطبش دیگر صرفا اهل فن نیستند. در این دوران رورتی به اصطلاح یک "پابلیک اینتلکچوال" است که به جای پرداختن به مسائل و پرسش‌های منحصرا فلسفی به مباحث عمومی می‌پردازد و مقالات خود را عمدتا در روزنامه‌ها و نشریات همه‌خوان منتشر می‌کند و نه در ژورنال‌های تخصصی. رورتی در این نوشته‌ها تعمدا از مغلق‌نویسی و پیچیده‌گویی اجتناب می‌کند و سخاوتمندانه و با فروتنی بسیار ایده‌هایش را به شیوه‌های مختلف - و مخصوصا با استفاده از ساده‌ترین و دم دست‌ترین ساختارهای نحوی - تکرار می‌کند تا خواننده حرف او را بفهمد. طبیعتا این چیزی است که مترجمان رورتی هم باید آن را در ذهن داشته باشند و آن را در ترجمه‌های خود رعایت کنند. اما متاسفانه مترجمانی که رورتی متاخر را در ایران ترجمه کرده‌اند - مشخصا مترجمان دو کتاب، یعنی "فلسفه و امید اجتماعی" و دیگری " کانتینجنسی، آیرونی و همبستگی" به این نکته‌ی بسیار مهم توجه نکرده‌اند. ترجمه‌ی های آنها علاوه بر غلط‌های متعدد و گاه بسیار فاحش به هیچ‌وجه بازتاب‌دهنده‌ی لحن ساده و سر راست رورتی نیستند. در نتیجه، قطعا می‌توان ادعا کرد که فهم متن انگلیسی این آثار - برای یک دانشجوی فلسفه که تا حد معقولی زبان انگلیسی می‌داند - ساده‌تر است تا فهم متن ترجمه‌شده‌ی آنها به زبان فارسی. و این البته از عجایب روزگار است...!