۱۳۸۸ شهریور ۵, پنجشنبه

مساله ی لحن

دو سه روزی است که ویرایش دوم فصل هفت از کتاب مظفر اقبال (علم و اسلام) را شروع کرده­ام. طبق معمول اولین کار طراحی یک لحن مناسب برای ترجمه است. هر متنی لحن مخصوص به خود را دارد و نمی­توان همه­ی متن­ها را مانند هم ترجمه کرد. انگار که همه­ی آدم­ها به یک شیوه سخن می­گویند. طراحی و اجرای لحن­های متنوع و متفاوت مهارت مترجم را می­رساند. این را هم بگویم که معمولا آنها که رمان ترجمه می­کنند بیشتر دغدغه­ی لحن دارند. و مترجمان آثار غیر داستانی چندان نگران لحن نیستند. البته این حکم قطعی نیست :کسی که برای مثال کتاب مقدس یا آثار افلاطون را ترجمه می­کند ناگزیر است که اهمیتی وافر به لحن بدهد.

۱۳۸۸ مرداد ۱۹, دوشنبه

مختصری در باره ی واحد ترجمه

چندی پیش متنی را برای ترجمه به خانم مترجمی دادم... ادعایش هم کمابیش زیاد بود و از همان گفتگوی اول گفت که می­خواهد اسمش به عنوان همکار مترجم ذکر شود. آنهم برای ترجمه­ی 25 صفحه از یک متن 300 صفحه­ای. طبیعتا نپذیرفتم. به دلایل بسیاری که ربطی به ادامه­ی بحث ندارند.