۱۳۹۳ خرداد ۲۳, جمعه

نكته‌اي مختصر درباره‌ي ترجمه‌ي كتاب فلسفه و اميد اجتماعي

مقاله‌يResponsibility and Romance   Religious Faith, Intellectual  را از كتاب Philosophy and Social Hope (ريچارد رورتي) مي‌خوانم. مقاله در مورد جناب ويليام جيمز است؛ يكي از قهرمانان فكري من. فيلسوفي كه بسيار دوستش مي‌دارم و بسيار به آرايش علاقمندم. و عميقا دوست دارم كارهايش را ترجمه كنم.

بگذريم. همزمان، ترجمه‌ي فارسي اين مقاله هم كنار دستم است. دقيق‌تر بگويم، كتاب «فلسفه و اميد اجتماعي» نوشته‌ي ريچارد رورتي و ترجمه‌ي عبدالحسين آذرنگ و نگار نادري. نشر ني، چاپ دوم سال ۱۳۸۶.

در همان پاراگراف اول رورتي مي‌نويسد:

One of James’s most heartfelt convictions was that to know whether a CLAIM should be met, we need only ask which other CLAIMs – “CLAIMs actually made by some concrete person”—is runs athwart. We need not also ask whether it is a “valid” CLAIM.

همانطور كه مي‌بينيد، من در اين قطعه، همه‌جا، واژه‌ي CLAIM را با حروف بزرگ نوشتم. طبعا اين بي‌دليل نيست. زيرا كليد فهم اين قطعه -- و البته كل مقاله، و شايد يكي از كليدي‌ترين آموزه‌هاي پراگماتيسم -- در فهم درست معناي اين واژه است. خب، بحث‌هايي وجود دارد كه منظور دقيق ويليام جيمز از اين واژه چيست. اما به نظرم مي‌توان آن را به تقاضا (Demand) و يا حتي ميل (Desire) برگرداند. پس مي‌توان قطعه‌ي مورد بحث را اين طور ترجمه كرد: اگر بخواهيم ببينيم كه آيا تقاضايي (ميلي) بايد برآورده شود يا خير، صرفا لازم است بپرسيم كه آيا تقاضاهايي ديگر (اميالي ديگر) وجود دارند كه متضاد تقاضا (ميل) اولي باشند يا خير. به همين ترتيب نيازي نيست كه ما بپرسيم آيا اين ميل، ميلي “معتبر” است يا خير.
در هر صورت، معناي اين واژه -- هر چه باشد -- قطعا «مدعا» نيست؛ آنچنان كه مترجمان فارسي كتاب رورتي آورده‌اند. بد نيست ترجمه‌ي آنها را از قطعه‌ي بالا بياورم.

يكي از عميق‌ترين باورهاي جيمز شناختن اين نكته بود كه براي اينكه مدعايي برآورده شود، فقط لازم است بپرسيم كه چه مدعاهاي ديگري --در واقع مدعاي ديگري از سوي فردي معين -- برخلاف آن است. نيز لازم نيست بپرسيم كه آيا مدعاي “معتبري” است يا نه. ( صفحه ي ۲۱۹)

كاري به كار بقيه‌ي متن ندارم. فقط تاكيدم روي ترجمه‌ي واژه‌ي Claim است كه كاملا اشتباه است...

خب، با در نظر گرفتن اين اشتباه بسيار مهلك -- و بدون توجه به اشتباهات ريز و درشت و فراوان ديگري كه به ترجمه راه يافته‌اند -- آيا واقعا خواندن ترجمه‌ي فارسي اين مقاله چيزي به دانش ما درباره‌ي ريچارد رورتي، ويليام جيمز و پراگماتيسم خواهد افزود؟