۱۳۸۹ آبان ۱۸, سه‌شنبه

ارزش های متوسط همچون بیابانی خالی از تابلوهای راهنما


دیشب دوباره بحثی شد درباره ی کتاب کیوساکی ( پدر پولدار، پدر فقیر ) و ارزش های متوسط. طرف مقابل مثل همیشه روی ارزش های والای انسانی مثل قناعت، مناعت طبع، مصرف کمتر و حفظ محیط زیست تاکید می کرد و معتقد بود چنین کتاب هایی در تعارض با ارزش های والای انسانی هستند. به علاوه باعث نابودی محیط زیست (!) و هزار تا کوفت و زهرمار دیگر می شوند! طبیعتا من هم، همانطور که قبلا هم گفته م و نوشته م، مخالف این حرف های غیر واقع گرایانه بودم و مثل همیشه روی لزوم به رسمیت شناختن ارزش ها و علایق متوسطی مثل علاقه به ثروت، شهرت، غریزه ی جنسی، باده نوشی، قماربازی و ... تاکید کردم.
طبیعتا دوباره به نتیجه ای نرسیدیم. شاید به این خاطر که من صورت بندی درستی از استدلال هام ارائه نکردم. لابد چون، به اشتباه، فکر می کنم موضعم آنقدر عقلانی است که فهمش نیاز به تلاش زیادی ندارد- همانطور که گفتم... به اشتباه!
بگذریم.
اما... اینجا نمی خواهم دوباره حرف های تکراری گذشته ام را تکرار کنم. بلکه به دنبال آنم تا از منظری متفاوت به قضیه نگاه کنم. حرف هایم را در احکامی چندگانه می آورم و تذکر می دهم این ها هم مانند قبلی ها در واقع صورت بندی های خامی هستند از طرح و اندیشه ای کلی در باب بازگشت به عقلانیت ارزشی و لزوم به رسمیت شناختن ارزش های متوسط. امید که بتوانم این طرح را به جای درست و درمانی برسانم.

۱۳۸۹ آبان ۱۰, دوشنبه

از روی دست جامعه شناس

Goffman brings his distinctive interactionist approach to bear on mental illness, stigma and gender, producing analyses that take a quite different form from standard sociological treatments of these topics. They might be considered as applied sociologies of the interaction order. They do not resemble ‘case-studies’ in the usual sense. Goffman never offered a standard sociological account of the specifics of the populations he chose to study – their demographic and social characteristics.
Instead, he constantly endeavoured to point up the general interactional features and processes they exemplify. As early as his PhD dissertation, Goffman showed a strong appreciation of the power of ‘extraordinary events to open our eyes to what ordinarily occurs’. Like Freud, Goffman understood precisely how the odd and unusual could illuminate the routine and taken-for-granted. This assumption provided a methodological rationale for studies of persons whose situated identities placed them in a temporary or more lasting excluded, disadvantaged or subordinate status. Goffman’s interest, as ever, lay in deriving general conclusions from interactional manifestations of excluded status. Thus Goffman praises the then-recent tendency of sociologists ‘to look into the psychiatric world simply to learn what there could be learned about the general processes of social life’, instead of playing at ‘junior psychiatry’. The rules mental patients break on hospital wards, he wrote, can lead out towards a general understanding of ‘our Anglo-American society’. In Stigma, Goffman searches through the traditional fields of social problems, social deviance, criminology and race relations in order to develop a ‘coherent analytic perspective’ on the situation of the stigmatized. He concludes that these traditional substantive fields may have a ‘now purely historic and fortuitous unity’. His gender studies refuse to recognize that women constitute a distinct analytic category for sociological analysis; instead, his investigations fall under the aegis of ‘genderism’, a ‘sexclass linked behavioural practice’.
*
Erving Goffman / Greg Smith ( Routledg 2006)