۱۳۹۲ شهریور ۲۷, چهارشنبه

پاداش امیدواری

این‌ها را فقط برای ثبت در تاریخ می‌نویسم. برای اینکه روزی در آینده آن را به فرزندم نشان بدهم و از امیدهای کوچکمان، از خوشی‌های ارزشمندمان و از روزهای سختی که گذراندیم برایش حرف بزنم. به او بگویم که همیشه امیدوار باشد و اصرار بورزد. زیرا هیچ دری نیست که در مقابل اصرار مداوم باز نشود...
این‌ها را فقط برای ثبت در تاریخ می‌نویسم. برای اینکه هر زمان که سختی‌ها، مصیبت‌ها، شکست‌ها و بی‌چاره‌گی‌ها دوباره بر سرمان هوار شدند به یادم بیاورند که دوباره می‌توان برخاست... دوباره می‌توان طعم خوش امیدواری و پیروزی را چشید.


بله! اینها را فقط برای ثبت در تاریخ می‌نویسم: امروز بیست و هفتم شهریور تعدادی از زندانیان سیاسی – بالاخره – آزاد شدند. باورکردنش سخت است اما آنچنان که سایت کلمه گزارش کرده، امروز فیض‌الله عرب‌سرخی، محسن امین‌زاده، میرطاهر موسوی، نسرین ستوده، نادر بابایی، محمدعلی ولایتی، حسین زرینی، مهسا امرآبادی، محبوبه کرمی، مریم جلیلی، میترا رحمتی، فرح واضحان، ژیلا مکوندی، کفایت ملک‌محمدی آزاد شدند. در خبرها حتی از آزادی عیسی سحرخیز نازنین و رنجور هم صحبت شده بود که متاسفانه تا حالا تایید نشده‌است.
و البته این همه‌ی خوشی‌های ما نیست. صحبت از حل مشکلات با دنیاست. و البته حل شدن پرونده‌ی هسته‌ای.  و نیز کاهش تحریم‌ها... بله، امروز ما مزد امیدواری‌هامان را گرفتیم. امروز ما مزد امید جامعه‌شناختی‌مان را گرفتیم... این دستاوردهای ما امیدواران بود، و حالا می‌توانیم از روایت‌گران یاس بخواهیم که آنها نیز از دستاوردهاشان بگویند.

می‌دانم و مطمئنم که دستشان خالی است. 

........
در همین ارتباط بخوانید:

۱۳۹۲ شهریور ۱۸, دوشنبه

نقد ترجمه؛ امکان یا امتناع – بخش دوم: معرفی اجمالی نقد پالایش‌بخش

توضیح: هرکس که سر و کاری با دنیای ترجمه داشته باشد ماجراهای بسیاری را از جدال میان منتقد ترجمه و مترجم برای بازگو کردن دارد. تقریبا هر بار که کتاب مهمی ترجمه می‌شود همین آش است و همین کاسه. یعنی کسی جسارت به خرج داده و یادداشتی در نقد کتاب می‌نویسد و بعد مترجم با عصبانیت پاسخ منتقد را می‌دهد و احیانا او را به بی‌سوادی و حتی غرض‌ورزی متهم می‌کند؛ آن ‌گاه دعوای میان آن دو شروع می‌شود. بله! این رسمی مالوف است و ربطی به این مترجم یا آن منتقد ندارد. در واقع، همان‌طور که من در یادداشت‌های پیشین نیز آورده‌ام این پدیده اصولا به تعریف نادرست ما از «نقد ترجمه» بر می‌گردد؛ یعنی نقد ترجمه به شیوه‌ی سنتی که سر تا پا به تمام آفات «سوءتفاهم تسلط» آلوده شده‌است و عیوب آن را در هفت دریا هم نمی‌توان شست و پاک کرد. بر همین اساس، یکی از پروژه‌های من در مطالعات ترجمه ارائه‌ی تعریفی نو و متفاوت از نقد ترجمه بوده‌است. تعریفی که - برخلاف نقد سنتی که گذشته‌نگر است - رو به آینده داشته باشد و تا حد امکان مانع از وقوع چنین برخوردهای بی‌حاصلی میان منتقد و مترجم شود؛ نقدی که از آفات «سوء تفاهم تسلط» در امان باشد و به شکلی روشمند اقدام به کشف و طبقه‌بندی انواع خطاهای رخ داده در ترجمه کند، و سپس عادات نادرستی را که به این خطاها انجامیده‌اند برشمرده پیشنهاداتی برای ترک آنها در آینده ارائه کند.

می‌توان گفت قطعات زیر سنگ بنای چنین پروژه‌ای را می‌گذارند؛ یعنی معرفی اجمالی «نقد پالایش‌بخش».