شاید چنین به نظر آید که اعمال تفکر
انتقادی در زندگی روزمره کار وقتگیری است و خواب و خوراک را از انسان میگیرد.
زیرا باید وقت کافی گذاشت و صحت و سقم همهی دادههایی را که وارد ذهن میشوند به
دقت مورد ارزیابی قرار داد. این درست است. اما تفکر انتقادی ابزارهای دیگری را در
اختیار شما میگذارد که با کمک آنها میتوانید این کار را سریعتر انجام دهید.
اگر ساختار استدلالهای معیوب را یاد
بگیریم کارمان بسیار سادهتر خواهد شد. این کار ما را قادر میسازد بسیاری استدلالها
را - بدون اینکه لازم باشد بررسیشان کنیم و اعتبارشان را بسنجیم - رد کنیم. استدلال
معیوب را باید صورتبندی مجدد کرد تا از ملاکهای لازم برخوردار شود. در غیر اینصورت،
مطلقا بیارزش است.
بهتر است نگاهی به چند مثال بیندازیم.
«پرویز به دنبال
آن است تا بودجهی پلیس را کاهش دهد. حدس من این است که او دوست دارد جرم و جنایت
بر شهر حکفرما شود.»
«بسیاری از
کسانی که مخالف مجازاتهای سختگیرانهاند، خود یا اطرافیانشان، سابقهی اعمال
مجرمانه دارند. معلوم است که آنها میخواهند با خیال راحتتری به جرم و جنایتهایشان
ادامه دهند.»
«من میدانم که
سیگار برای تو ضرر دارد، زیرا معلم من این را به من گفتهاست.»
«ما نمیتوانیم ساعت
استراحت ناهار کارمندان را تغییر دهیم. همیشه ساعت ناهار همین بودهاست.»
«کتاب "فوتوفن
تعمیر ماشین" میگوید که جواد یکی از بهترین مکانیکهای ایران است. راستش را
بخواهید خود جواد این کتاب را نوشتهاست، پس من فکر میکنم در این مورد حق داشته
باشد.»
«اگر به تو
اجازه بدهم که تا دیروقت بیرون باشی، خیلی زود برادر و خواهرت هم همین را از من میخواهند.»
«امروز صبح
اتومبیلم را شستم. و بعدازظهر باران بارید. به احتمال زیاد کارواشی که صبح پیشش
رفتم علت باریدن باران بودهاست.
همهی جملات بالا استدلالاند. و
مقدماتی هم دارند که چه بسا - به خودی خود - صادق باشند. اما آنها همهشان
نادرستند و باید ردشان کرد. تنها در صورتی میتوان آنها را جدی گرفت که صورتبندی
مجددی از آنها ارائه شود. بد نیست نام هر استدلال نادرست - به بیان دیگر، مغالطه -
را ذکر کنیم و بگوییم که چرا معتبر نیست.
«پرویز به دنبال
آن است تا بودجهی پلیس را کاهش دهد. حدس من این است که او دوست دارد جرم و جنایت
بر شهر حکفرما شود.»
این مغالطهی «پهلوانپنبه»
است. این مغالطه مثل نقل و نبات در مکالمات روزمره ریختهاست. بنابراین، خیلی بعید
است که روزی را شب کنید و با آن مواجه نشوید. در این مغالطه، گوینده روایت تحریفشدهای
از استدلال یا انگیزههای طرف مقابل را ارائه میکند. پرویز ممکن است به دلایل
مختلف به دنبال آن باشد تا بودجهی پلیس کاهش پیدا کند. اما بسیار بعید است که او
(یا هر انسان معقول دیگری) دوست داشته باشد که جرم و جنایت بر شهر حاکم شود. اما شخص
مغالطهگر روایت مخدوش و تحریفشدهای از موضع طرف مقابل خود ارائه میدهد تا
بتواند به سادگی او را در هم بشکند.
«بسیاری از
کسانی که مخالف مجازاتهای سختگیرانهاند، خود یا اطرافیانشان، سابقهی اعمال
مجرمانه دارند. معلوم است که آنها میخواهند با خیال راحتتری به جرم و جنایتهایشان
ادامه دهند.»
مغالطهی «استناد به وضعیت مخاطب»
به جای اینکه به خود موضع بپردازد و آن را نقد کند، به کسانی حمله میکند که از آن
موضع حمایت میکنند. طرفداران یک موضع هر که میخواهند باشند، این ربطی به درستی
یا نادرستی آن موضع - یا ارزش نتایج آن - ندارد. فرض کنید به شما گفته میشود که
بسیاری از بیماران روانی فکر میکنند زمین کروی است. آیا چنین چیزی باعث میشود
شما دست از اعتقاد به کروی بودن زمین بکشید؟ یک صورت رایج از مغالطهی استناد به
وضعیت مخاطب این است که بگوییم «بن لادن مسلمان است». نتیجهی ضمنیی که از این
قضیه گرفته میشود این است که آموزههای اسلام نادرست و بیارزشاند. در مورد هر
دینی که دوست دارید تحقیق کنید. هم نیکمردان به آن باور داشتهاند و هم ناکسان.
این هیچ ربطی به درستی یا نادرستی آن آیین ندارد.
«من میدانم که
سیگار برای تو ضرر دارد، زیرا معلم من این را به من گفتهاست.»
مغالطهی «استناد به کلام یا فعل
خبره» ریشه در اعتماد طبیعی ما به مراجع دارد. همانطور که ما پیشتر نشان دادیم،
منابع مورد اعتماد حرفشان بیشتر از دیگران خریدار دارد. اما صرف اینکه کسی مورد
اعتماد باشد یا در کاری خبره باشد به این معنا نیست که شما باید هر چه را او گفت
دربست بپذیرید. مغالطهی استناد به کلام یا فعل خبره در قرن نوزدهم میلادی توسط
بردهداران مورد استفاده قرار میگرفت. آنها ادعا میکردند که بردهداری بخشی از
قانون امریکاست، پس از نظر اخلاقی موجه و بدون اشکال است. البته که قانون و حکومت
میتوانند بر خطا باشند. مخصوصا در این مورد، که کاملا بر خطا بودند. مثالی بزنیم
که حساسیت کمتری داشته باشد. مادرتان به شما میگوید: «شبها یادت نرود مسواک
بزنی، برای اینکه من مادرت هستم و این را میگویم.» دفعهی بعد که او این را گفت،
میتوانید اینطور جواب بدهید: «مادر، این یک مغالطهی استناد به کلام خبره است.
چیزی که درست نیست. لطفا استدلالت را تکرار کن و اینبار مقدماتی در حمایت از آن
بیاور. مثلا بگو که مسواک زدن به سلامت دندانها کمک میکند.»
«ما نمیتوانیم ساعت
استراحت ناهار کارمندان را تغییر دهیم. همیشه ساعت ناهار همین بودهاست.»
مغالطهی «استناد به وضع موجود»
آخرین حربهی کسی است که امیدی به پیروز شدن در بحث ندارد. این که کاری در گذشته
به فلان صورت انجام میشدهاست، هیچ تضمینی نمیدهد که آن روش در گذشته درست بوده
باشد یا حالا درست است. گذشته را نمیتوانیم تغییر دهیم. اما حال و آینده در دست
ماست. میتوانیم، و باید، رویهی نادرست گذشته را در حال و در آینده تغییر دهیم.
«کتاب "فوتوفن
تعمیر ماشین" میگوید که جواد یکی از بهترین مکانیکهای ایران است. راستش را
بخواهید خود جواد این کتاب را نوشتهاست، پس من فکر میکنم در این مورد حق داشته
باشد.»
«استدلال دوری»
که مصادره به مطلوب نیز خوانده میشود، به وفور در مشاجرات حقوقی و دینی به کار میرود
(مانند همان مثالی که دربارهی بردهداران زدیم). در این حالت، مقدمهی استدلال «جواد
یکی از بهترین تعمیرکاران ایران است» این است که چنین چیزی در یک کتاب آمدهاست. کتابها
میتوانند منابع ارزشمندی برای اطلاعات باشند. اما فقط زمانی که کسی دیگر آنها را
نوشته باشد. نه خود جواد. به این مغالطه استدلال دوری گفته میشود زیرا شما در یک
دایره حرکت میکنید و سرانجام به سرجای اولی خود میرسید.
«اگر به تو
اجازه بدهم که تا دیروقت بیرون باشی، خیلی زود برادر و خواهرت هم همین را از من میخواهند.»
به این استدلال «مغالطهی زنجیرهی
فاجعه» یا شیب لغزان میگویند. استدلال شیب لغزان واقعا میتواند مورد استناد
قرار گیرد، اما به خودی خود استدلال چندان خوبی نیست. صرف اینکه شما اجازه دهید
یکی از کودکانتان، در یک مورد خاص، تا دیروقت بیرون بماند الزاما به این معنا نیست
که بقیه فرزندانتان نیز همین را از شما میخواهند. یا شما متعهدید که به آنها این
اجازه را بدهید. صورتبندیی پذیرفتنیتر از این استدلال میتواند این باشد که «اگر من
به تو اجازه بدهم تا دیروقت بیرون بمانی، احساس میکنم با برادر بزرگترت غیرمنصفانه
رفتار کردهام. برای اینکه هیچوقت چنین اجازهای به او داده نشد.»
«امروز صبح اتومبیلم را شستم. و
بعدازظهر باران بارید. به احتمال زیاد کارواشی که صبح پیشش رفتم علت باریدن باران
بودهاست.»
یادتان میآید که دربارهی علیت حرف
زدیم؟ «مغالطهی علت دروغین» یک خطای استدلالی رایج است، زیرا فرض میگیرد
که صرف اینکه رخداد دوم پس از رخداد اول رخ دادهاست، رخداد اول علت رخداد دوم
است. این یک همبستگی است، نه رابطهی علت و معلولی. در مثالی که زدیم، شاید حتی
همبستگی هم در کار نباشد، بلکه صرفا حکایت به خاطر سپردن و فراموشی است. ما مواقعی
را که این دو رخداد از پی هم آمدهاند به خاطر سپردهایم، و بقیهی موارد را از
یاد بردهایم.
اینها صرفا تعداد اندکی از مغالطههای
منطقی رایج بودند. کافی است گشتی در اینترنت بزنید تا با انبوهی مغالطهی دیگر
آشنا شوید.
وقتی توانستید مغالطهی منطقیی را
تشخیص دهید، کار بعدیتان چه باید باشد؟ خب، شاید بخواهید به طرف مقابل هشدار دهید
که او باید استدلال بهتری ارائه کند. البته در اغلب موارد - من باب مثال، هنگامی
که به تماشای تلویزیون مشغولید - چنین کاری ممکن نیست. در عوض، میتوانید خود
استدلال آنها را صورتبندی مجدد کنید. و این کار به شما امکان میدهد تا به مرحلهی
بعدی - که راستیآزمایی استدلال است - قدم بگذارید. به این مثال بر میگردیم:
«ما نمیتوانیم ساعت استراحت ناهار
کارمندان را تغییر دهیم. همیشه ساعت ناهار همین بودهاست.»
شاید شما با خودتان فکر کنید که چیزی
که واقعا آنها میخواهند بگویند این است که تغییر ساعت استراحت ناهار شرکت نیازمند
صرف زمان و انرژی توسط بخش تحقیق و توسعه خواهد بود، و آنها در حال حاضر کارهای
خیلی مهمتری دارند. این استدلال بهتری است: «شرکت نمیتواند برای خواستهی شما وقت بگذارد و
برخی زمانبندیها را تغییر دهد، زیرا در حال حاضر وقت خود را صرف وظایف مهمتری
کرده است.» شاید مشغول استخدام نیروهای تازه است تا فشار کار روی پرسنل موجود کم
شود. نتیجهی ضمنی این استدلال این است که شیوهی مناسبتری را برای رسیدن به
خواستهتان به کار گیرید: به پرسنل بخش تحقیق و توسعه بگویید که دوست دارید زمانبندی
ناهار تغییر کند، اما میدانید که در حال حاضر سرشان مشغول کارهای مهمتر است. چند
ماه بعد بازگردید و وقتی که آنها کار کمتری داشتند بار دیگر موضوع را مطرح کنید.
مثالی دیگر:
«من میدانم که سیگار برای تو ضرر
دارد، زیرا معلم من این را به من گفتهاست.»
پرسشی که بلافاصله به ذهن خطور میکند
این است که «چرا معلم گفته سیگار بد است؟» شما میتوانید پاسخ بدهید: «او میگوید
که سیگار کشیدن باعث ابتلا به سرطان ریه میشود.» این کار به شما امکان میدهد
بیان تازهای از استدلال خود ارائه کنید: «سیگار برای سلامتی تو مضر است، زیرا
باعث ابتلا به سرطان ریه میشود.» حالا که استدلال معتبری در اختیار دارید میتوانید
قدم به مرحلهی بعد بگذارید: تحقیق کنید که آیا علم پزشکی چنین چیزی را ثابت کردهاست
یا خیر.
و مثالی دیگر:
«پرویز به دنبال آن است تا بودجهی پلیس
را کاهش دهد. حدس من این است که او دوست دارد جرم و جنایت بر شهر حکفرما شود.»
مغالطهی پهلوانپنبه را خیلی راحت میتوان
دور زد. راهش این است که برویم و ببینیم پرویز واقعا چه میگوید. به احتمال بسیار
او دلیل بسیار پذیرفتنیتری برای کارش ارائه خواهد کرد. مثلا «ما برای مدرسههامان
به پول نیاز داریم.» یا «جرم و جنایت مسالهی فراگیری در شهر ما نیست، آنقدر جرم
و جنایت کم است که همین تعداد پلیس هم دارند بیکار در شهر میگردند.» یا «بودجهی
دولتی افزایش پیدا کردهاست، پس اگر ما بودجهی شهری را کاهش دهیم مجموع آن تغییری
نمیکند.» بهعلاوه، شما باید به دیدگاههای دیگر نیز توجه کنید. به بیان دیگر،
مغالطهی پهلوان پنبه میتواند شما را دچار این گمان باطل کند که تنها دو امکان بدیل
وجود دارد؛ یا باید بودجهی پلیس را افزایش داد، و یا شاهد جرم و جنایت
افسارگسیخته در شهر بود. برای اجتناب از افتادن در این دام، جستوجوی کلیی دربارهی
بودجه و فعالیتهای پلیس در حال حاضر، میزان جرم و جنایت در شهر، و چشماندازی گستردهتر از بودجهی شهر (مثلا
اگر بودجه را صرف پلیس نکنیم کجا هزینهاش خواهیم کرد) بسیار روشنگر خواهد بود.
.............
در همین ارتباط بخوانید:
تفکر انتقادی -بخش اول
تفکر انتقای - بخش دوم
تفکر انتقادی - بخش سوم
تفکر انتقادی - بخش چهارم
.............
در همین ارتباط بخوانید:
تفکر انتقادی -بخش اول
تفکر انتقای - بخش دوم
تفکر انتقادی - بخش سوم
تفکر انتقادی - بخش چهارم
خوب بود :) مرسی
پاسخحذف