به عنوان یک علاقمند جدی بازی های استراتژیک فکر می کنم که زندگی- بله، زندگی- مهیب ترین بازی استراتژیک همه ی دوران هاست... هر تصمیمی که می گیری معناش نادیده گرفتن هزاران تصمیم ممکن دیگر است... هر راهی که می روی یعنی هزاران راه دیگر را هرگز نخواهی رفت... هر کسی را که دوست می گیری یعنی خود را از دوستی هزاران کس دیگر محروم کرده ای...
راستش نمی دانم این خوبی زندگی است یا بدی آن. چیزی که می دانم این است که در چنبره ای از امکانات و فرصت های محدود گرفتارم. هر کدام را که انتخاب کنم، می دانم دیگرانی را از دست خواهم داد... خاک بر سر ترین لحظاتم، زمانی است که می فهمم چیزهایی که انتخاب نکرده ام ارزش بیشتری داشته اند به نسبت با آنها که برشان داشته ام...
بله... می توانی برای فرار از افسردگی کار کنی و کار کنی و کار کنی... و می توانی دل خوش باشی به اینکه بر هیولای افسردگی چیره شده ای و زندگی ات معنا و هدف دارد... اما چه فایده که روزی می فهمی فشار کار زیاد به سلامتی ات آسیب وارد کرده و تهدید جدیی شده است برای زندگی ات...
می اندیشم که زندگی چیز مهیبی است ... می اندیشم که زندگی بازی استراتژیک غمباری است... می اندیشم که کاش هرگز از مادر نزاده بودم...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر