هیچ وقت نشده که وقت بذاریم و با آرامش و سر فرصت فکر کنیم که چی هستیم و به چه کاری بیشتر از همه علاقه داریم... فقط از بین گزینه های محدودی که جامعه به مون عرضه کرده یکی رو انتخاب کردیم. یک شغل تحمیلی، یک رشته ی تحصیلی تحمیلی، یک شیوه ی زندگی تحمیلی، یک پارتنر تحمیلی... یک نثر تحمیلی... یک شیوه ی بودن تحمیلی...
همه چی مون تحمیلی بوده. هیچ وقت نشده که جسارت به خرج بدیم و آدم نویی باشیم. با علایق نو. رشته های کاری نو. موضوعات مورد علاقه ی نو.... بریم بزنیم به هدف. دقیقا به اون کاری بپردازیم که براش ساخته شدیم... و بسنده نکنیم به اون قالب های کلیشه ایی که کتاب ها و دانشگاه ها به مون عرضه می کنن.
خلاصه لازمه که با خودمون رو راست باشیم و علایقمون رو بر اساس مد و سلیقه ی جامعه و... انتخاب نکنیم...
به نظرم می آد که اصلی ترین و اساسی ترین نشانه ی نبوغ همینه. آدم نابغه کسیه که این جرات و جسارت رو داره که با هرچی که هست و هرچی که هست، تمام و کمال، رو برو بشه و سعی کنه به همان کاری بپردازه که بیشتر از همه به اش علاقه داره. وگرنه اینکه یک رشته ی دانشگاهی رو انتخاب کنی و تو اون مدرک بگیری- گیریم دکترا - که هنری نیست....
نه. باور کن هنری نیست... اصل کاری اینه که جسارت داشته باشی و با خودت - همانطور که هستی- روبرو بشی...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر