۱۳۹۰ فروردین ۱۴, یکشنبه

ترجمه ی مدخل فلسفه ی علم دایره المعارف علم و دین- بخش اول



[ توضیح: چند روز پیش پس از ماه ها به سراغ دایره المعارف علم و دین مک میلان رفتم. مشغول پرسه زدن در آن بودم که چشمم به مدخل فلسفه ی علم آن افتاد. دیدم چیز خوبی است و ترجمه اش هم زحمت زیادی ندارد. سعی می کنم در سه بخش ترجمه اش کنم و اینجا بیارمش. با این توضیح که وقت زیادی صرف ویرایش متن نمی کنم. بنابراین ممکن است بعضی جاها نیازمند صیقل خوردن باشد. خوشحال می شوم اگر کسی نکته ای دید تذکر بدهد. همین...]

عبارت فلسفه ی علم را می توان برای اشاره به دو حوزه ی علمی متفاوت، اما در عین حال مرتبط، به کار برد. در یک طرف، می توان از این اصطلاح برای تشریح فلسفه ی یک حوزه ی خاص از دانش، مثلا، فلسفه ی فیزیک، فلسفه ی بیولوژی، یا اقتصاد استفاده کرد. از طرف دیگر، از این عبارت می توان برای توضیف مسائل و موضوعات معرفت شناسانه در علم به طور کلی تر سود جست. هر چند که بخش اعظم کارها در فلسفه ی علم، در فلسفه ی علوم خاص انجام گرفته اند، اما این تفسیر دومی از فلسفه ی علم است که قلب این رشته ی علمی باقی مانده و تمرکز این مدخل نیز بر همان است.
متدولوژی علمی
در سنتی که می توان ردش را تا جان استوارت میل ( 1806-1873 ) و فرانسیس بیکن ( 1561-1626 ) گرفت، بسیاری بر آن بوده اند که متد علم استقرایی [1] است. یک استنباط استقرایی بسط یابنده [2] است ( یعنی نتیجه پس از مقدمات می آید ) و غیر اثباتی [3] است ( یعنی همه ی مقدمات صحیح هم نمی توانند صحت نتیجه را تضمین کنند، در بهترین حالت آنها نتیجه را محتمل تر می کنند). مثلا، فرض کنید که کسی تعداد زیادی پستاندار مشاهده کرده باشد و تمام پستاندارانی که دیده است همه شان دندان داشته باشند. او از این شواهد می تواند این تعمیم استقرایی [4] را بگیرد که همه ی پستانداران دندان دارند. با این حال، محتمل است که پستاندار بعدیی که او می بیند بی دندان باشد. اثبات بر خطا بودن استنتاجات استقرایی اغلب به دیوید هیوم ( 1711- 1776 ) و شبهه اش بر استقرا نسبت داده می شود. کارل همپل بر آن است که متد علمی نه با مشاهدات بلکه با فرضیه ها آغاز می شود. بر طبق متد قیاسی- فرضیه ای [5] او ما می توانیم پیش بینی های مشاهده ای مشخصی را از فرضیه ها قیاس کنیم و آنها را از طریق مشاهده و آزمایش بیشتر مورد آزمون دقیق قرار دهیم. اگر پیش بینی ها محقق شوند آن فرضیه تایید می شود. بنابراین متد همپل همچنان به طور وسیع استقرایی است. نتیجه ی یک برهان استقرایی یقینی نیست، اما گر شخص بخواهد می تواند به طور کمی احتمال نتیجه را بر حسب مقدمات تعیین کند. رودولف کارناپ، پوزیتیویست منطقی ( 1891-1970 ) به دنبال آن بود تا نوعی منطق تایید را صورت بندی کند. مدل های دیگری از تایید در کتاب جان ارمن به نام آزمودن تئوری های علمی مرور شده اند.
 کارل پوپر ( 1902-1994 ) اصرار می کند که متد علمی استقرایی نیست، بلکه قیاسی [6] است. مشاهدات همیشه نیازمند نظرگاه یا مساله ی پیشینی اند. پوپر، همانند همپل، بر آن است که علم با حدس ها یا فرضیه های جسورانه آغاز می شود. اهمیتی ندارد که دانشمند چطور به فرضیه اش می رسد ( مقام گردآوری [7] ) ( مثلا ممکن است که فرضیه ای در خواب بر دانشمندی الهام شود ). تمام چیزی که اهمیت دارد روشی است که این فرضیه مورد آزمون قرار می گیرد ( مقام ارزیابی [8] ). اما پوپر، بر خلاف همپل، عقیده ندارد که فرضیه ها قابل اثبات اند. اگر پیش بینی مشاهده ایی محقق شد، دانشمند نمی تواند از نظر قیاسی هیچ نتیجه ای بگیرد. با این حال، اگر پیش بینی ها ابطال شدند، او بر اساس استنتاج قیاسی معتبر ( اگر p آنگاه q، حالا نه q، پس نه p ) می تواند نتیجه بگیرد که فرضیه ابطال شده است. بنابراین متد پوپر به ابطال پذیری [9] معروف شده است. بنا به عقیده ی پوپر، دانشمند نباید به دنبال تایید تئوری هایش باشد بلکه باید بیشتر به دنبال رد کردن آنها باشد. تئوریی که در مقابل تلاش های مکرر برای ابطالش دوام آورد – مخصوصا در مواردی که پیش بینی های جسورانه ای ارائه کرده است -  تایید می شود اما نه اثبات. از این منظر، یک تئوری، علمی خوانده می شود اگر شرایط مشاهده ایی موجود باشند که تحت آنها دانشمند بتواند تئوری را به عنوان ابطال شده رد کند.
 با این حال، اگر بخواهیم نگاهی تاریخی بیندازیم، دانشمندان معمولا تئوری هاشان را در مواجه با شواهد نقض رها نمی کنند. به علاوه، در بسیاری موارد ثابت شده است که این از نظر علمی کار درستی است که دانشمند به بسط و اصلاح تئوری خود در مواجه با شواهد سرکش و نقض ادامه دهد. ایمره لاکاتوش – شاگرد پوپر- در مواجه با این نوع مشکلات، ابطال پذیری پیراسته تری را ارائه کرد که به "متدولوژی برنامه ی تحقیقاتی علمی" [10] شهره است. در نظر لاکاتوش، به جای ارزیابی یک تئوری منفرد یا علمی یا غیر علمی خواندن آن، دانشمند باید مجموعه ی کاملی از تئوری ها را که در یک زمان ارائه شده اند ارزیابی کند. این مجموعه ها، که برنامه ی تحقیقی [11] خوانده می شوند، شامل یک بخش سخت [12] اند – که برنامه ی تحقیقی را شکل می کند و غیر قابل ابطال محسوب می شود – و یک کمربند حمایتی [13] که شامل فرضیه های کمکی و پیش فرض های زمینه ای می شود که در مواجه با داده های نقض کننده قابل تعدیل اند، بنابراین از بخش سخت محافظت می کنند. بر طبق نظر لاکاتوش، یک برنامه ی تحقیقی علمی خوانده می شود اگر پیش رونده [14] باشد – یعنی مستمرا به ارائه ی پیش بینی هایی که تایید می شوند ادامه دهد. هنگامی که یک برنامه ی تحقیقی دیگر نتوانست پیش بینی های تایید شونده ی تازه ای ارائه کند دیگر کهنه می شود و بخش سخت آن را باید کنار نهاد.
پل فیرابند ( 1924- 1994) دوست نزدیک لاکاتوش بود و نیز شاگرد پوپر بود. او در کتابش به نام بر ضد روش [15] وجود چیزی به نام روش علمی را رد می کند. او می نویسد: ایده ی وجود روشی ثابت یا تئوریی ثابت در مورد عقلانیت ریشه در نگرشی بسیار خام دارد.... تنها یک اصل وجود دارد که در تمام موقعیت ها می توان ازش دفاع کرد... این اصل این است: "هر کاری ممکن است". دیدگاه فیرابند به آنارشیسم معرفتی شناختی [16] معروف شده است.


پاورقی ها:
1. Inductive
2. ampliative
3. nondemonstrative
4. the inductive generalization
5. hypothetico-deductive method
6. deductive
7. context of discovery
8. context of justification
9. falsificationism
10. methodology of scientific research programs
11. research program
12. hard core
13. protective belt
14. progressive
15. Against Method
16. epistemological anarchism

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر