مدتی است که با متن اصلی "کتاب فلسفه و امید اجتماعی" درگیرم. کتاب بسیار ارزشمندی است و روایتی خواندنی و بسیار جذاب از پراگماتیسم ارائه میکند. و البته با زبانی شگفت. زبان کتاب آنقدر ساده و روان است که آدم حیرت میکند. کاملا پیداست که رورتی تمام تلاشش را کرده تا اندیشههایش را به سادهترین و جذابترین شکل ممکن به خواننده ارائه کند؛ تا جایی که کسی مثل من - که زبان مادریم فارسی است و تا حالا به هیچ کشور انگلیسی زبان پا ننهادهام و البته اولین بار است کتابی را از رورتی و به زبان انگلیسی میخوانم - هیچ مشکلی در فهم کتاب ندارم.
به نظرم این پدیده درسهای زیادی برای همهی ما دارد. فیلسوفی بزرگ و بسیار مشهور نثری ساده، روان و فروتنانه برای بیان ایده هایش برگزیدهاست. در عین حال آنها را به شیوهای بسیار جذاب ارائه کردهاست. او حواسش بوده که باری بیش از اندازه بر دوش خواننده نگذارد، او را به کاری وا ندارد که از عهدهاش بر نمیآید. در این کنش ارتباطی، فروتنی - بله! تاکید میکنم فروتنی- به خرج دادهاست. به بیان دیگر، خوانندهای که او در ذهن داشته انسان متوسطی است و دانش و توانایی ذهنی متوسطی دارد، حتی وقتش هم محدود است و نمیتواند برای فهم یک فصل از کتاب، ساعتها زمان بگذارد و جملهها را بالا و پایین کند. حتی نوعی شیطنت کودکانه در او وجود دارد، خیلی سریع حوصلهاش سر میرود. پس رورتی - برای پرهیز از قطع شدن فرآیند ارتباط - خود را تا سطح این خواننده پایین آوردهاست. تمام این چیزها را دقیقا - بله! دقیقا - در نظر گرفتهاست. سعی کرده خستهاش نکند، کمحوصلهاش نکند، فراریاش ندهد، علاقهاش را به موضوع حفظ کند. به همین دلیل برای خواندن کتاب او نیاز نیست که رستم دستانی باشی و تلاش ذهنی مافوق تصوری به خرج دهی و یا با ضعفهای طبیعیت کلنجار بروی و سرکوبشان کنی.زیرا مولف، اندیشههایش را - که اتفاقا بسیار مهم، و در مواردی رادیکالاند - به سهلترین، فهمیدنیترین و در عین حال جذابترین شیوهی ممکن ارائه کرده است...
همانطور که گفتم، در نظر او خواننده انسان متوسطی است. ممکن است زبان مادریش انگلیسی باشد ولی توان فهم نثرهای پیچیدهی فلسفی را نداشته باشد. ممکن است زبان مادریاش از اساس چیزی دیگر باشد و این اولین برخوردش با رورتی و فلسفه و پراگماتیسم باشد، ممکن است از سطح سواد و هوش معمولیی بهره برده باشد. ممکن است شیطنت کودکانه داشته باشد. رورتی در این کتاب - و با نثری که برای آن برگزیدهاست - تمام ضعفهای انسانی خواننده را به رسمیت شناخته و تمام سعیش را کرده تا این ضعفهای طبیعی و عمدتا اجتنابناپذیر، مانعی در راه ارتباط ایجاد نکنند.
دوست دارم کار ارزشمند و بسیار معنادار رورتی را در کتاب "فلسفه و امید اجتماعی" مقایسه کنم با برخی از نویسندگان وطنی. که طبعا به اندازهی رورتی حرف حساب در چنته ندارند، و طبعا یک صدم او نیز مشهور نیستند، اما رابطهشان با مخاطب بسیار مغرورانه است... از او کمال توجه و کمال تمرکز و کمال دانش و کمال علاقه را طلب میکنند. درست همانطور که دین و حکومت ازشان چنین چیزهایی را خواستهاست... بله! آنها نادانسته دارند همان گفتمانی را بازتولید میکنند که به احتمال قریب به یقین صد در صد باش مخالفند...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر